معیار موفقیت وقتی به "سمت خدا"یی
تبیان: لطفا خودتان را برای کاربران تبیان بیشتر معرفی کنید ؟ و از فعالیت های خودتان بگویید :**متولد 1359هستم و اهل تنکابن. عمده فعالیت من هم اجرای برنامه تلویزیونی سمت خداست و مطالعات مرتبط که البته جدا از فضای اجرا نیست. بخشی هم برمیگردد به تهیهکنندگی در تلویزیون. گاهی برنامههای مستند میسازم برای شبکه سه و شبکههای دیگر، که آنهم بیشتر دلی است یعنی به خاطر دلم و دغدغه هایم این کار را انجام می دهم.
تقریبا ده سالی می شود که با تلویزیون همکاری میکنم . با شبکه یک، برنامه نیمرخ فعالیتم را در عرصه ی اجرا شروع کردم و بعدها در شبکه سه با زلال احکام و اینروزها هم با برنامه سمت خدا مهمان خانههای مردم هستم.
تبیان : اوقات فراغت چه می کنید؟
**اگر اوقات فراغتی باشد سعی میکنم آن لحظات به نوعی مرتبط با کار باشد و نگاه من به زندگی. بخشی از آن به مطالعه میگذرد . در مطالعه هم اعتقاد به تنوع دارم . یک زمان مطالعهام مرتبط است با کار و موضوع برنامهها . خسته که میشوم در دنیای شعر پرسه میزنم و گاهی هم رمان میخوانم . وقتی را برای دیدن تلویزیون و بخشی را هم طبیعتا با خانواده میگذرانم، مثلا محیالدین پسر سه سالهام را به پارک میبرم و این روزها برایم بسیار زیباست!
تبیان : شما به عنوان یک جوان چه چیزی را در زندگی موفقیت می دانید؟
**هر کس تعریفی از موفقیت دارد، اما فکر میکنم آن کسی میتواند بگوید من موفق هستم که از خودش راضی باشد . گاهی در خلوت با خود مواجه میشویم و این سوال که آیا از خودمان راضی هستیم یا نه؟ و سوالی جدیتر و دقیقتر، آیا خدا از ما راضیست یا خیر؟ حتی اطرافیان، آنها چطور؟ اگر کسی توانست به خودش نمره قبولی بدهد میتوان گفت انسان موفقیست. از نگاه من انسان موفق کسی است که مفید باشد. از تمام لحظات،فرصتها و جوانیاش بهدرستی استفاده کند. جوانی ما آنقدر مهم است که از آن در قیامت سۆال میکنند . اینکه آنرا در چه راهی صرف کردهایم؟ به خاطر همین است که میگویم لحظات زندگیمان، باید مفید باشد.
علم و خودسازی و بهرهی ما از این دو میتواند ملاک خوبی برای میزان موفقیت ما باشد. فکر میکنم جوانی فرصت نابیست هم برای خودسازی و هم برای علمآموزی. کسانیکه در این دو عرصه تمام همتشان را برای رشد بهکار گیرند انسانهای موفقی هستند. البته ایمان و علم هر دو توامان میتواند کمک کند برای ساختن یک انسان موفق و چقدر خوب است ثمرهی این رشد، هم فردی باشد و هم اجتماعی. مثلا به فکر دیگران بودن، تعاون داشتن، تلاش برای بهبود وضع جامعه و اطرافیان، بیتفاوت نبودن و خیلی ثمرات دیگر . فکر میکنم با ملاک دین و علم میتوانیم برای خودمان ملاک موفقیت داشته باشیم و مسیرهای زندگی را مشخص بکنیم و ان شاء الله پیش برویم.
همسرم توقعشان پایین بود من هم همینطور. با نداشتههای هم ساختیم و به داشتههای هم قانع بودیم. زندگیمان را شروع کردیم و این از اتفاقات خوب زندگی من بود. خیلی به هم کمک کردیم، من به تحصیل ایشان و ایشان هم به کار و تحصیل من
تبیان :اگر بخواهید به خودتان امتیاز بدهید ، چه نمره ای می دهید ؟
**واقعا بدون تعارف بگویم شاید از نگاه دیگران من آدم موفقی باشم ولی خودم احساس میکنم فرصتهای خوبی برای تصمیمگیری در زندگیام بوده است که میتوانستم تصمیم بهتری بگیرم. ولی به فرمودهی حضرت امیر گذشتهها که گذشته و آینده هم که هنوز نیامده، همین فرصت حال را مغتنم میشمارم. ولی همیشه تمام تلاشم این است که از لحظاتم خوب استفاده کنم و بتوانم به آن جایگاهی که باید، برسم .
چهبسا گاهی رسیدن به آن خیلی دور از دسترس میشود اما بعضی وقتها هم به آن نزدیک میشوم ، این ذات زندگی و خاصیت این دنیاست.
تبیان : اگر روزی دوباره بگویند که شما به سن 18 سالگی برگردید و مسیرتان را انتخاب کنید همین مسیری که آمدید، می آیید؟ چیزی هست که افسوسش را بخورید؟
**حدودا 33 سال از زندگیام میگذرد و چقدر زود گذشت ! ممکن است خیلی از کسانیکه مصاحبهی ما را میخوانند آغاز سال92 را بهخوبی به خاطر داشته باشند، بیش از چهارماه از آن زمان گذشته است. مثل یک چشم برهم زدن! و این یعنی: "الفرصة تمر مرّ السحاب"
شاید کمی حسرت برای روزهایی که گذشت ! مثل نوجوانی و حتی بعد آن، چراکه آن دوران با تواناییها، قابلیتها و اوقات تکرار نشدنیاش میشد که پربارتر باشد و شاید الان اگر برگردم به آن زمان، فرصتهایی که از کنارش ساده رد شدم را جدیتر ببینم، شاید هم نه؛ نمیدانم، چه بسا دوباره همان مسیر را بروم، ولی آنچه مهم است نگاه به گذشته مرا از حرکت به سمت آینده باز نمیدارد، فقط تلاش میکنم که از کنار لحظاتم ساده رد نشوم .
این نوع نگاه، به آدمهایی گذشتهشان به نوعی مطلوبشان نبوده آرامش میدهد. یعنی میتواند تجربهای باشد برای روزهایی که پیش رو دارند و درآن سیر می کنند.
تبیان : چالش های دوره جوان تری خود مثلا انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر و... را چطور پشت سر گذاشتید؟ خودتان به تنهایی تصمیم گیرنده بودید؟ خانواده تان چه نقشی داشتند؟
**من احساس میکنم جوانها، نوجوانها حتی بچه هایمان اگر قرار باشد موفق بشوند، نیاز به یک جهانبینی و یک نوع نگاه دارند که مشکلات را حل کنند و پشت سر بگذارند. اگر عینک ما برای دیدن دنیا، موانع راه و قله هایی که پیش رو داریم، عینک درستی باشد و نگاه ما متکی بر مبنایی محکم و آسمانی ، خیلی میتواند راهگشا باشد .
شاید نگاهی که من امروز به دنیا دارم و نگاهی که به مشکلات دارم در گذشته نداشتم. کلامی از بزرگی میخواندم که برایم جالب بود، میگفت: نوعا همه ما در زندگی به مشکلاتی برمیخوریم ، انسانهای موفق آنهایی نیستند که در زندگی مشکل نداشته باشند، انسانهای موفق آنهایی هستند که با زندگی مشکلی نداشته باشند. یا این کلام نورانی حضرت امیر علیه السلام "اگر آنچه را که خواستی نشد آنچه را که شد بخواه". شما ببینید این فرمایش چقدر راهتان را باز میکند! اصلا همه چیز حل میشود، واقعا احساس میکنم که خیلی کمک میکند. نوعی تسلیم با شیرینی که می شود حسش کرد.
ما برای گذر از موانع و مشکلاتی که سر راهمان هست نیازمند این نوع جهانبینیها هستیم. ولی شاید به تنهایی نتوانیم، یا مطالعاتمان کافی نباشد و یا به هر دلیلی نشود به این نگاهها رسید؛ لذا آنجاست که باز هم به توصیه حضرت امیر علیه السلام باید از تجربه دیگران و مشورت آنها کمک گرفت که گویی به اندازه آنها عمر کردهایم، وقتی تجربههای دیگران در تصمیم گیری های زندگی سهیم و دخیل میشود، جوانی، نوجوانی و خامی آن، تبدیل به یک پختگی میشود .
من خودم بسیار کمک میگرفتم هم از دوستان موفقم که احساس میکردم از من جلوتر هستند، هم از خانواده، نه فقط از پدر و مادر که همه آنهایی که من را میشناختند با آنها مشکلاتم را مطرح میکردم و راهنمایی میگرفتم . پختگی آنها و تجربیات آنها خیلی کمک میکند.
تبیان : شما از این حرف ها که پدرو مادرم مرا درک نمی کنند ، نمی گفتید؟ شکاف نسل ها را قبول دارید یا نه؟
**خب طبیعی است که بین نسلها فاصله باشد ولی این دلیل نمیشود که تجربیات آنها برای ما مفید نباشد و نگاه آنها به زندگی و مسیری که طی کردند برای ما الگو نباشد، اگر اینطور بود ، پس مطالعهی تاریخ برای چیست؟ برای چه میگویند از گذشتگان که خیلی قبلتر از من و شماها زندگی کردند درس بگیرید و سرگذشت آنها را بخوانید؟
بله، در مواقعی بین ما و آن ها تفاوت دیدگاه وجود دارد ، ولی پختگی و تجربیات آنها کنار دلسوزیشان که قرار میگیرد خیلی به ما کمک می کند.
نامه ی 31 ام نهج البلاغه را ببینید که امام علی (ع) برای فرزندشان نوشتند و در واقع برای همه ما که ایشان پدر امتند، آیا بین آنها تفاوت نسل نبود؟
بعضی اوقات ما دنبال بهانه میگردیم. گاهی حس میکنیم که این نصایح سد راه ما میشود. همین دلسوزیهای پدرانه یا مادرانه. ما می خواهیم به زحمت این دلسوزی را برداریم و نمیشود . میگوییم تو نگاهت با نگاه ما فرق میکند، ما متعلق به یک نسلیم و تو به نسلی دیگر!
باز برمیگردم به همان حرف اولم که برای موفقیت نیاز به معیار داریم تا زندگی را برای ما تعریف کند، علم و دین . و در هر دو حوزه بارها و بارها به احترام پدر و مادر سفارش شدهایم و بی شک پذیرش اندرزها و راهنماییهای ایشان یکی از مصادیق احترام محسوب میشود. و متاسفانه گاهی نپذیرفتن نصایح پدر و مادر و یا نوع واکنش ما، به بی احترامی و در مواقعی شکستن دل آنها منجر میشود. یادمان باشد که فرمود: احترام بگذارید ولو اینکه کافر باشند!؟
تبیان : با توجه به مشغله ای که دارید میزان وقت گذاری برای پدر ومادرتان چقدراست ؟ ارتباط تان با پدر و مادرتان چطور است؟
**من شاید شب و روزی نیست که از آنها بیخبر باشم . احوال پرسی میکنم ولو با یک تلفن هر شب سراغ میگیرم ، هر وقت بتوانم به آنها سر میزنم. آنها هم همینطور .
تبیان : شما خودتان را در خانواده بیشتر با چه کسی مانوس می دانید؟
**ببینید من خواهرم را بعنوان یک خواهر بینهایت دوست دارم یعنی دیگر بیشتر از آن متصور نیست و برادرم را به عنوان یک برادر و مادرم را بعنوان یک مادر و پدرم را بعنوان یک پدر.
برای هر کدامشان یک جایگاه ویژهای قائل هستم اینطور نیست که بگویم کدام را بیشتر دوست دارم من هر کدامشان را در این جایگاهی که هستند بینهایت دوست دارم و هیچوقت کم نمیگذارم حتی در مورد همسر و فرزندم.
البته در مورد سوال شما من با مادرم خیلی راحت هستم و در مواردی با همسرم ، ولیکن هیچوقت جایگاه اینها قاطی نشده مادر نقش مادریاش را داشته و همسر هم نقش همسری. بهتر است بگویم ، بستگی به موضوعی دارد که می خواهم با کسی مطرحش کنم . در بعضی موضوعات با مادرم مانوسم و در برخی دیگر با همسرم ، و حتی در بخشی از مشکلاتم با اقای رکنی تهیه کنندهمان مشورت میکنم و با او خیلی راحت هستم.
تبیان : ازدواج تان سنتی بوده است؟
**بله سنتی بود. همسرم به من معرفی شدند و ما صحبت کردیم و ازدواج ما سرگرفت.
تبیان : چند سالگی ازدواج کردید؟
**من 23 یا 24 سالگی ازدواج کردم .هنوز درسم تمام نشده بود . و شاید یکی از موفقیتهای زندگی من همین بهموقع ازدواج کردن بود.
تبیان: به خاطر زود ازدواج کردن ،دچار مشکل نشدید؟
**یک روایتی از امیر المومنین علیه السلام است که " قناعت ثروتی است بیپایان" و ما بسیار ثروتمند بودیم وقتی ازدواج کردیم، چرا که قانع بودیم.
همسرم توقعشان پایین بود من هم همینطور. با نداشتههای هم ساختیم و به داشتههای هم قانع بودیم. زندگیمان را شروع کردیم و این از اتفاقات خوب زندگی من بود. خیلی به هم کمک کردیم، من به تحصیل ایشان و ایشان هم به کار و تحصیل من. امروز که می بینیم شرایط خیلی متفاوتتر از آن روزهاست.
ما برای پروندههایی که خیلی جدی و سنگین است یک وکیل خوب پیدا میکنیم و وقتی قرار داد وکالت را با او بستیم یک نفس راحت میکشیم و دیگر کاری نداریم و منتظر میمانیم که ایشان زنگ بزند و نتیجه را پس از به سرانجام رساندن پرونده به ما خبر دهد.
ولی نمیدانم چرا وقتی خدا میگوید من وکیل خوبی هستم ، دوباره حرص میخوریم . میخواهیم برای همه چیز راه حل پیدا کنیم و همه چیز را خودمان حل کنیم. در کنار تلاش همه چیز را به او بسپاریم که او نعم الوکیل است!
تبیان : از لحاظ معنوی با کدام یک از ائمه و اهل بیت علیهم السلام بیشتر مانوس هستید ؟
**یک نور واحدید که در چهارده افق تکرار میشوید که حیرانمان کنید
من بسته به مشکلات و شرایطی که دارم مراجعه میکنم. مثلا میگویند اگر کسی میخواهد ازدواج بکند امام رضا علیه السلام عنایت ویژهای دارد یا حضرت جواد علیه السلام ، اما باید بگویم امام حسین را خیلی دوست دارم و جنس دوست داشتنم فرق میکند .
تبیان : کدام دعا را بیشتر دوست دارید؟
**از دعاهای صحیفه، مناجات خمسه عشر را دوست دارم . باز هم بسته به حالم سراغ آن میروم . چون میدانید که مناجاتهای مختلفی دارد، مناجات مشتاقین ، مناجات خائفین، مناجات تائبین و ...
تبیان :یک بیت شعر که زمزمه می کنید؟
**شعر که زیاد زمزمه میکنم. روزهای من زمزمههایش فرق میکند. این روزها بیشتر این را زمزمه میکنم:
بس که از هر طرفی راه به تو بسیار است به تو برگردد اگر راهرویی برگردد.
تبیان : یک جمله درباره تبیان ؟
**پنجرهای به سوی معرفت و همراهی برای زندگی دینی . . .
ممنون از اینکه برای ما و کاربران تبیان فرصت گذاشتید
مصاحبه:مریم طالبی
بخش خانواده ایرانی تبیان
مطالب مرتبط:
پایان سبز برای یک بیمار نارنجی